نگارش یازدهم-

درس چهارم نگارش یازدهم

مرضیه شهبازی

نگارش یازدهم. درس چهارم نگارش یازدهم

این انشا رو لطفا واسم بنویسم هرکی بنویسه معرکه رو واسش میزنم✨ بر اساس گفتگو بین ابر و خورشید متنی بنویسید. حدودا ۷ خط باشه و مقدمه ، بدنه و نتیجه داشته باشه

جواب ها

جواب معرکه

🖤saeed🖤 ...

نگارش یازدهم

مقدمه گفتگوی ابر و اسمان : روزی یک ابر در آسمان پهناور در یک روز آفتابی و دل انگیز شروع به سخن با آسمان کرد. توصیف انشا : ابر پنبه ای در گوشه ایی از آسمان در حالی که همراه با نسیم ملایم باد از این سو به سوی دیگر مانند گهواره ایی تاب می خورد رو به آسمان گفت: ای آسمان تو که پهنایت آنقدر وسیع است که انتهایت را نمی بینی و بر سرتاسر زمین همچون سقفی بزرگ برافراشته ای خسته نمی شوی؟ آسمان که به حرکت پیچ و تاب ابر نگاه می کرد با لبخندی به بزرگی دلش گفت: نه. من از اینکه همه ی مخلوقات مرا به عنوان سرپناه خود می دانند بسیار شادم و از این اصلا خسته نمی شوم اما تو چه؟ تو از اینکه هر تکه ی وجودت در قسمتی جداگانه پخش و پلا شده است ناراحت نمی شوی؟ ابر از مصاحبت با آسمان خوشحال بود گفت: نه، من از اینکه همه جا تکه ایی از وجودم هست و هر ثانیه در حال بارش هستم و عده ایی از باران پر برکتم شادمانند. بسیار شاد هستم و ثانیه ایی دیگر در  نقطه ایی دیگر تکه ایی از وجودم همچون چتری در برابر تلاش شدید آفتاب سایه می اندازد و لبی خندان می سازد ، موجب شادی ام می شود. ابر با کنجکاوی فراوان گفت: پس چرا گاهی رنگ می بازی و این سفیدی تبدیل به سیاهی می شود؟ ابر با صدای تحلیل رفته ای گفت: نتیجه گیری : همه در لحظاتی عصبانی می شوند و این عصبانیت عواقبی دارد همچون رنگ تیرگی و صدای غرشم که نشان از طوفانی خوفناک می دهد اما همیشه این طوفان باقی نمی ماند و خیلی زود همه جا را صلح و آرامش فرا می گیرد. آسمان گفت: زمان هایی که تو نیستی در آسمان دلم ، من و خورشید تنهایی می درخشیم دلم برایت خیلی تنگ می شود. ابر گفت: من همیشه از کنار تو بودن لذت می برم اما گاهی سقف خدا نیاز به درخشیدن تنهایی دارد، در حالی که من در گوشه ایی دیگر در حال فرود آوردن الماس های درخشان بر سر برترین مخلوقات جهانم که زیر لب شکر می گویند.

جواب معرکه

Kosar pakruh

نگارش یازدهم

یک روز تکه ابری کوچک که توسط باد در حال حرکت بود رو به آسمان کرد و گفت : ای آسمان آبی نمی شود به باد بگویی کمی آهسته رود.آسمان پس از مدتی پاسخ داد: ای ابر کوچک چرخش زمین و آسمان حرکت بادها تبدیل باران به برف و تبدیل قطرات کوچک آب به ابر و جابجایی ابرها و ریزش باران و برف همه و همه به دست خداوند بزرگ است و به اراده اوست که همه اینها با نظمی خاص در حال انجام است.ای ابر کوچک تو اگر خواستار آهسته رفتن هستی بایستی از خداوند بزرگ و بلند مرتبه این درخواست را انجام دهی به امید آنکه خداوند بزرگ و بلند مرتبه درخواست تو را در صورتیکه لازم بداند برآورده کند. شاید حکمت این باشد که سرعت تو همین مقدار باشد و در صورتی که آهسته روی در جایی دیگر به برف و باران تبدیل شوی و به باری که قرار نیست در آنجا برف و بارانی ببارد.ابر کوچک که از حرف های آسمان بزرگ قانع شده بود به آسمان گفت چگونه از خداوند بزرگ و بلند مرتبه درخواستی را انجام دهم.آسمان آبی رو به ابر کرد و گفت : همین که در دلت این درخواست را داشته باشی خداوند بزرگ و بلند مرتبه او را می شنود و در صورتی که برای تو مفید باشد و وصلاح بداند این کار را عملی سازد.ابر از آسمان تشکر کرد و به راه خود ادامه داد. از این گفتگو میان ابر و آسمان آبی می توان نتیجه گرفت که هر چیزی را از خداوند خواستیم انتظار نداشته باشیم که حتما براورده شود زیرا ممکن است حکمت این باشد که این کار انجام نشود و آن را فقط خداوند بزرگ و بلند مرتبه می داند.. موفق باشی ✨️ معرکه یادت نره :))

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت